dianadiana، تا این لحظه: 10 سال و 8 روز سن داره

دیانا،عشق مامان عسل بابا

تولد دیانا

عزیز دلم،دیانا جان نهم اردی بهشت،ساعت 45/10 صبح،بیمارستان امام خمینی سقز تحت نظر خانم دکتر محمدی که مهربانترین دکتری که تا به حال تو عمرم دیدم ،به دنیا اومدی.3 کیلو وزن داشتی و 48 سانت هم قدت بود.اون روز همه خوشحال این هدیه الهی بودیم.حضورت تو جمع خانواده گرمی و شور خاصی به همه داد. از یه شب قبل آنا و آتا و آقا دایی(دایی فرید) که هم نگران تو بودند هم نگران من، اومدن سقز.یه سری عکس گذاشتم که مال روز تولدته.تا ظهر عمه ثویبه و تا فرداش هم آنا همراهم موند.از اولش هم نی نی خوبی بودی، فرداشم زن عمو کبری و آنا بردنت واکسیناسیون ،بعدشم مرخص شدیم اومدیم خونه.روز چهارم هم زن عمو کبری و آنا و بابایی بردنت سنجش شنوایی.بابایی به خاطر سل...
3 شهريور 1393

عسلم

عزیز دلم با اینکه تو غربتم,ولی از موقعی که به دنیا اومدی همه دلتنگی هام رفتن عسل زندگیم زانوهای آنا بدجور ساییده شدن،این روزها قراره عمل بشه،دعا کن حالش زود خوب بشه فردا قراره بریم تبریز،تا کارهای بیمارستان و دکترشو انجام بدم. از خدا میخوام که خوب بهش برسم،تا ازم راضی باشه   ...
2 شهريور 1393

دنیای منی

دیاناجونم،عشقم من خیلی مواظبتم،ولی نمی دونم چرا از دیشب تب کردی،تا صبح یه لحظه نخوابیدم. گل قشنگم خیلی نگرانتم.شکر خدا از 38 تبت اومده رو 5/36. مامان جونم،ماه 5 زندگیت رو تبریز گذروندیم و زانوی آنا رو عمل کردن،شکر خدا الان حالش خوبه اینم یه عکس خوشکل از یکی یه دونم:   ...
2 شهريور 1393
1